به نام نامی او

ساخته شده توسط اندرو نیکول و با بازی جاستین تیمبرلیک،اماندا سایفر و کیلین مورفی است.اگر ژانر این فیلم را در ویکی پدیا ببینید نوشته شده فیلم علمی تخیلی و اکشن اره تو نگاه اول هیچ چیز به غیر از یک فیلم با جنگولک بازی های هالیوودی دیده می شه که سعی داره تو گیشه بفروشه همین.اما مثل این می مونه که هری پاتر یک فیلم تخیلی بدونید یا ارباب حلقه ها رو فیلم تاریخی محسوب کنید یا تلقین رو فقط گرایشات یک ذهن بدونید.اجازه بدید تا شما رو با خودم همرا کنم و دو نفره خودمون رو غرق عالم این فیلم کنیم تا به زوایای پنهانش مروری درست بیاندازیم.در ابتدا باید بهتون توضیح بدم من از موضع عرفانی و فلسفی قصد دارم این فیلم را تحلیل کنم به میزانسن و دکوپاژ فیلم کاری ندارم مثل اکثر نقد های من .علاقه ی من بیشتر تحلیل محتواست با کارگردانی کاری ندارم چرا که برای اکثر افراد می تواند حوصله سر بر باشد.بسیار خوب با این توضیح حوصله سر بر بریم سراغ فیلم.



۱.مقدمه

داستان با بالا امدن دوربین از فضایی ملکوتی اغاز می شود.صدای ضربان قلب شنیده می شود.رفته رفته رنگ سبز و سیاه فضا را پر می کند.نوری در عمق تاریکی ،امیدی در پهنای سکوت جریان رنگ های ماموزون در واری سیاهی نامعلوم.دوربین از فضای تاریک خارج می شود.در همین زمان است که متوجه می شوید صدای ضربان قلبی که در ابتدا به گوش می رسیده در اصل صدای تغییر اعداد یک ساعت ماورایی است.بدون هیچ ثمثیلی که از ان دیده باشید.اعداد رو به پایین تغییر می کند از روی مچ دست مردی سفید پوست می غلطد و جای خود را به عددی دیگر وا می دهد.سحر است تابش نور به درون خانه انچنان شدت ندارد و مردی سفید پوست خیره به بیرون است.


۲.شروع

زنی خوش اندام و شدیدا زیبا در قاب ظاهر می شود در خانه کاملا راحت است پس خدمتکار خانه نیست که کارهای خانه را انجام می دهد.تا بالای رانش لباسش بالا امده.مرد سفید پوست جوان وارد قاب می شود او پسر زن است.در ابتدا از این صحبت می شود که دیشب پسر کجا بوده و مشخص می شود شیفت شب کجا بوده سپس با جدل های مادر و پسری داستان تمام می شود.اما در اخر مادر بخشی از زمان یا پول یا درس بگویم عمر خود را به پسرش می دهد.تا زمان پسرش کم نیاید.سپس خداحافطی.

دختری کوچک در خارج از خانه به سمت پسر سفید پوست می رود پسر به او زمانی می دهد و شروع به دویدن می کند.به سر کار می رود و ان چیزهایی که خودتان در فیلم دیدید.بگذارید جلو تر برویم و وارد بار شویم جایی که شروع فیلم اصلی از انجاست.


۳.شروع اصلی

مرد سفید پوست وارد بار می شود.از پسری بدهی خود را می گیرد بدهی او بخشی از عمر پسر است.به سمت دوستش می رود که یک دائم الخمر لاابالیست اما خانواده دار که کمی عجیب است بماند.مردی با صد سال عمر در گوشه ی دیگر بار همرا با دو زن بدکاره در حال لاس زدن است.مرد به سمتش می رود و به او می گوید که از انجا برود.در جایب که همه یکروز برای ماندن دارن صد سال خیلی عظیم است.داستان پیش می رود تا اینکه عده ای برای گرفتن زمان او می ایند مرد سفید پوست او را نجات می دهد و به قسمت طلایی فیلم می رسیم.مانند فیلم شوالیه ی تاریکی ان قسمت بحث بتمن و جوکر این یکی از ان قسمت های است که از دیدن ان سیر نمی شوم.

ابتدا دیالوگ ها را تا انجا که ذهنم یاری کند می نویسم و بعد ترجمه شان می کنم چون واقعا نیاز با ترجمه دارند.


شاید بدن بتونه باز ادامه بده اما مغز دیگه نمی تونه با باید بمیریم ما به مرگ نیاز داریم(بینظیره) 

تو مشکلت اینه که زیادی عمر کردی.

برای اینکه به نفر دائم العمر بشه باید خیلی ها بمیرند.

منظورت چیه؟

تو واقعا نمی دونی مگه نه همه نمی تونن تا ابد زندگی کنن برای اینکه یه نفر زندگی کنه خیلی ها باید بمیرن فکردی چرا تو مناطق زمانی مختلف فقیر نشین قیمت ها هماهنگ افزایش پیدا می کند.

اینجا پایان قسمتی که من دوسش  دارم.اما گفتم ترجمه شاید بگویید این به زبان سلیس فارسی نوشته شده است اما من می خواهم ان را برگردان عرفانی کنم اجازه دهید.

 شاید فکر کنی که می تونی تا ابد زندگی کنی اما یجایی دیگه بدنت نمی تونه.ما مرگ رو دوس داریم حتی بدون اینکه بدونیم ما بهش وابسته ایم.


تو مشکلت اینه زیادی پول دار بودی.


برای اینکه یه نفر میلیارد باشه باید خیلی ها بمیرن.


منظورت چیه؟


تو هیچی نمی دونی مگ نه نبایدن بدونی وگرنه اینطوری دیگ پولداری تو جهان باقی نمی مونه.


۴.مرگ و اتش انتقام

هردو مرد می خوابند بازهم سحر جایی که هنوز خورشید کاملا بالا نیامده است کادر و قالبی که بارها در این فیلم دیده می شود.مرد صدا ساله به سمت شخصیت اول می رود و تمام عمر خود را به او انتقال می دهد.خورشید دیگر تازیانه ن خود را با کمری سرو قامت به گوشه ی چشم مرد می رساند و او بیدار می شود صدای ضربان قلبش یا همان تیک تاک ساعتش ارام می زند.و در روی پنجره ی کر کثیف که بخشی از ان شکست است نوشته شد زمان مت را هدر نده.و در همان قاب شکسته مردی پشت به نور و غرق شده در انوار قدسیه ی مرگ دیده می شود.مرد به سمت خارج می رود تا او را نجات دهد.اما شخص که کارگردان مرگ او را حماسی می کند و با اهنگی مناسب حالت او را به تصویر می کشاند.مردی در استانه ی مرگ در صورتش شوق ،غرور،ترس، غم ،ناراحتی،بیش از همه شوق و سرور دیده می شود.و تمام داستان عمر یک نفر با تمام پستی وبلندهایش تمام می شود.با شخصی که بروی پل او را تماشا می کند.


بعد از ان مادر شخصیت اول به تصویر کشیده می شود.وام خود را پر داخته و اماده حضور در خانه تا اینکه با پسرش جشن تولد دو روز قبلش را جشن بگیرند.اما کرایه اتوبوس زیاد شده است.و برای او عمری برای پرداخت وجود ندارد.نگاه ملتمسانه به اطراف می اندازد.نگاهای پست وحقیر به او نگاه می کنند اما کمکی نمی رسد اگر یکی از ان ها فقط یک نفر از ان ها کافی بود زمانی به او قرض دهد تا اینکه پسر  ان مادر برایش حبران کند.گاهی اوقات بهتر است مادر زندگی از چیزی بگذریم تا به مقداری بزرگ تر از ان برسیم ایا این سکانس معنی غی. از ان چیزی که من گفتم دارد.سلول های خاکستری مغزتان را باز با من همرا کنید من به ان های نیاز دارم تا قلب شما را متوجه این حرف خود کنم.در اخر مادر با تلاش زیاد نمی تواند خود را نجات دهد و با پرتاب مرگ در اغوش م

پسر ثروت مند خود می افتد به اندازه ی چند نفر عمر دارد اما نمی تواند تنها عشق خود در زندگیش را نجات دهد چقدر درد اورست.ناله ها و فریاد هایش واقعا قابل درک است به گوش های بی نوای ما می رسد.با عمری گران نمی تواند مادر خود را از مرگ برگرداند.در ان فریاد هامن نفیر انتقام را می توانم با تک تک یاخته های وجودم حس کنم.



۵.نیو گیرنویچ


زمان تازه اسم منطقه ای است که اتش انتقام پسر خود را می خواهد در تجمل و بی دردی پنهان کند تا زبانه کشان همه جا را به اتش بکشد ستون های تجمل را پایین بیاورد.غذا خوردن سریع و تند دویدن باعث می شود بعد از یک سری از اتفاقات که در فیلم دیدید دستگیر شود و حد زیادی از عمرش گرفته می شود.دختر وایز یا معنای فارسی ان دانا را می رباید.بعد از تعقیب گریز  و تصادفی پلیس ان ها را گم می کنن.از این جا به بعد ضربان فوق العاده فیلم ضعیف می شود.به غیر عشق فرجام یافته که در زمانی کوتاه بلوغی در ان دیده می شود اتشی می شود به جا وایز و تمام سیستم بنا کرده ی او فرو می ریزد.


۶.نتیجه

اوایل این فیلم بسیار مورد توجه من قرار دارد به همین علت است که من اخر فیلم را چنان که باید به ان ورود نکردم.اما لازم دانستم که نکاتی را متذکر شوم.


۱.همه ما در دنیایی زندگی می کنیم که برای خودمان و اطرافیانمان مهم است بهتر است برایش بجنگید نه که بمیرید.


۲.اگر هم تمام ثروت عالم را داشته باشید نباید فراموش کنید از خداوند بزرگ ترید.او می تواند شما را از عرش به بفرش بکشاند.از این کار قصد بدی ندارد فقط چرخه ی زندگیست.به قول ما ایرانی ها نو که می اد به بازار کهنه می شه دل ازار.


۳.مرگ می تواند شروعی برای انتقام باشد برای انتقام از خود انتقام 



*بدلیل کمبود وقت نشد بازنویسی انجام دهم صریح و شدیدا عذر می خواهم.







معرفی فیلم همه می دانند

نقد فیلم in time

نقد فیلم اونجرز اند گیم

نقد فیلم The Greatest Showman

نقد فیلم کوهستان بروکبک

ان ,فیلم ,ها ,نمی ,های ,ی ,می شود ,خود را ,از ان ,می رود ,می کند

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

pooneplusko daryaerayaneh امید نیکنام : نویسنده و کارگردان سینما bndsun مجله کامپیوتر و موبایل persiantime نیاز مطلب درب آسانسور، عکس درب آسانسور، آلبوم درب آسانسور، کانال یاب پیکسرچینگ سایت رسمی